سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

پستــــــــــــــه کوچــــــــــــــــولو

روزای آخر

  عشق مامان داریم برا دیدنت لحظه شماری میکنیم معلوم نیست کی دلت بخواد بیای اما ما بیصبرانه منتظرتیم.. فردا آخرین امتحانمه خداکنه اینم به خوبی تموم شه تا با خیال راحت منتظرت بمونم.. ٢شب پیش یعنی ٥شنبه رفتم آرایشگاه خاله آرمینه موهامو سشوار کشیدم بعدم با بابایی رفتیم آتلیه پانیذ تا عکس بارداری بگیرم اما توراه تصادف کردیم و در عقب ماشین کلا رفت تووو.. اما خداروشکر بخیر گذشت بعد رفتیم عکسمون رو گرفتیم بعدم شام با عمو حامد اینا و خاله جون شام رفیم پدیده .اما بابایی خیلی برا ماشینش ناراحت بود... الان که برات مینویسم دقیقا ٤ساعته که بابایی رفته تعمیرگاه،تا وقتی گل دخترمون میاد همه چی مرتب باشه.. آخه ما عاشقتییییییم نفسم زندگیم.. خیلی د...
10 تير 1391

ترس

نازگل مامان ١٠روز بیشتر تا زایمان والبته دیدن صورت قشنگت نمونده خیلی خوشحالم اصلا نمیتونم حالمو توصیف کنم اما از طرفی واقعا ترسیییییییییییییییییییییییییدم ترس ترس ترس، ترس از زایمان طبیعی،تا دیروز مشکلی نداشتم اما یهو ترس و دلهره اومد سراغم.... آخه تو خانواده ی ما کسی زایمان طبیعی خوب وراحتی نداشته!!!!!!!! حالا چیکار کنم نمیدونم........... بابایی خیلی دلداری میده.تازه قراره موقع زایمان بیاد تو اتاق زایمان و کنارم باشه اما بازم میترسم.. حالا ١١تیر آخرین امتحانمه البته همون روزم نوبت دکتر دارم اگه تا اون روز زایمان نکنم از خانم دکتر میخوام که اگه بشه سزارین بشم،حالا امیدش به خدا.. ایشالله هرچی خیره پیش بیاد. ولی نفسم تو تا چند روزدیگه میای...
6 تير 1391

1ماه اخیر

سلام عشق مامانی نفس مامانی.ببخش این چند روز چیزی برات ننوشتم آخه خیلی درگیر امتحانامم. تا امروز 3تاشو دادم 3تای دیگه مونده. توروخدا 1وقت زودتر به دنیا نیای تا مامی امتحاناشو بده... الهی من فدات شم این روزا اینقدر اتفاقای جورواجور افتاده از روز پدر بگیر تا تولد من و باباییو دوباره دکتر رفتن.. راستی این دفعه که رفتم دکتر خانم دکتر تورو نشونم داد..مژه هات موهات چشات بینی و... خلاصه خوشکل مامان حالش خوبه خوبه بود تازگی خیلی ورجه وورجه میکنی وفشار میاری و معده ی مامانی خیلی اذیت میشه اما خب هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد امروزم نوبت دکتردارم فکر کنم آخرین باریباشه که میرم دکتر از اتاقت برات بگم که چقدر خوشکل شده مبارکت باشه مادری کلی...
3 تير 1391

8 خرداد

سلام عشقم ،زندگیم ،نفسم خوبی مامانی؟ خبر خوب برات دارم اگه گفتی.... امشببالاخره ساعت 10.30 تخت خوشکلتو آوردن هوررررررررررررررررررراااااااااااااااااااااااا . عزییییزم اینقدر ناز شده خدارو شکر با رنگ اتاق و لوستر هم هماهنگه ، فقط بابایی خیلی اصرار داره که هم قالیت و هم موکت رو دوباره عوض کنیم!!! احتمالا از امروز میریم دنبالش. دیشب سر این که اتاقت رو چجوری بچینیم با بابایی و دایی امین کلی بحث کردیم اما قرار شد بعد از موکت کردن اتاق تصمیم نهایی رو بگیریم.اینقدر خوشحاااااالم که باورت نمیشه آخه دیگه فقط 39 روز به اومدنت مونده عروسکم فقط دعا کن مامانی امتحاناشو راحت وخوب بده.. آخه دقیقا شما 6روز بعد از آخرین امتحانم به دنیا می...
8 خرداد 1391

کدوم یکی؟؟

سلام جیجرووو مامان الهی فدات شم الان داری شیطونی میکنی... به نظرم داری فوتبال بازی میکنی یهو شکمم از اینور میره اونور و تا اونجایی که میتونی فشار میدی و گاهی خودتو گلوله میکنی الهی مامانی فدات شه گلوله ی من چند ماهه ذهنم مشغوله انتخاب اسم قشنگته اما بی نتیجه است از زمانی که ٢ماهه بودی تا الان.. اما حالا چیکار کنم؟ دیگه چیزی تا به دنیا اومدنت نمونده ومن هنوز به نتیجه نرسیدم.. از بابایی هم که کمک میخوام میگه هرچی تو بگی.. میگه فامیلشو منمیزارم اسمشو تو خیلی کار قشنگیهاما خیلی ام سخته.. من اوایل میگفتم کیاناحتی اسم وبلاگتم کیانا بود اما بعد پشیمون شدیم ،مونده بودیم که بزاریم شیوا یا شیدا که به رای اکثریت قرار شد بز...
7 خرداد 1391

زایمان فیزیولوژیک

سلام دخملیه مامان خوبی مادری؟ الهی قربونت برم لحظه شماری میکنم واسه دیدنت. کی بشه اون صورت خوشکلتو ببینم.الان که دارم برات مینویسم خونه بابابزرگی ام(بابا مامانی) آخه مامان بزرگی وبابابزرگی برا کار بابا بزرگی 1ساعت پیش رفتن بندرعباس.. منم اومدم پیش خاله جونه شما امروز 6خرداد با اصرار بتول خانم(دختر عمه مامانی) بالاخره رفتم کلاس زایمان فیزیولوژیک. جلسه ی اولش بود اما من میبایست از هفته ی 20 شروع میکردم الان 1کمی دیر شده. به همین دلیل قرار شد با 1گروه دیگه که جلسه ی 7شونه دوشنبه ها 10تا12 برم بیمارستان افضلی تا خدا بخواد 1زایمان فیزیولوژیک راحت داشته باشم. به نظر خیلی کلاسای مفیدی ان. البته 1سری آموزش ها هم میدم که برا سلامتی شما مفیده ...
6 خرداد 1391

سرویس خواب

سلام عشق مامان خوبی عروسکم؟ فکر کنم خیلی شیطون باشی آخه همش داری وول میخوری نفسم شبا به سختی خواب میرم ولی کلی برات ذوق میکنم عشقم ٢روز پیش با بابایی رفتیم سرویس خوابتو دیدیم . هنوز کامل نشده بود اما تا همین جاشم که دیدم عالی شده بود دقیقا همونی که میخواستم. دست آقای کاراموز دردنکنه حسابی زحمت کشیدن.قراره امروز یعنی چهارشبنه ٣خرداد برامون بیارنش... بی صبرانه منتظرم تا برسه و سیسمونیتو بچینم. حتما وقتی چیندمش عکساشو تو وبلاگت میزارم نفسی.. مامانی و بابایی عاشقتن نازگلی.مواظب خودت باش ...
3 خرداد 1391

هفته 33

سلام نازگل مامانی خوبی عزیز دلم؟ دیروز ٣٠ ١ردیبهشت باز من نوبت دکتر داشتم. کلی ذوق مرگ بودم که صدای قلبتو میشنوم و میبینمت و ازخانم دکتر میخوام فیلم سونو روبهم بده آخه ماه قبل خانم دکتر سرش شلوغ بود نشد فیلمتو بگیرم اما زهی خیال باطل... چون ایندفعه اصلا سونو نکرد،مامانی فقط صدای قلب دخترنازشو شنیدالهی مادر فدای ضربا ن قلبت... الان تقریبا آخرای هفته ی٣٣ هستی عشق مامان حسابی بزرگ شدی ١چیزجالب اینکه سوفی (منشی دکتر )٢تا اسم دختر بهم پیشنهاد داد که به زندگیم نشنیده بودم(روشنا_تی تری) آخه میدونی من خیلی وقته دنبال ١اسم برا شمامیگردم که از همه نظر عالی باشه و از همه کمک میگیرم دیشب خاله سیما برام١ ساعته ١مانتو دوختکه هم شیک باشه ...
31 ارديبهشت 1391

26 اردیبهشت

سلام نفس مامان خوبی عشقم؟الهی مامان فدای زیباییهات امروز٢٦اردیبهشتنی نی همسایه ١ماهه میشه. راستی یادم رفت بگم اسمشو گذاشتن النا. النا جووووونم ١ماهگیت مبارک   منو بابایی بالاخره رفتیم عکسای عروسیمون رودیدیم و انتخاب کردیم تا آلبومشون کنن به نظرم قشنگ شده بودن قول دادن تا قبل از تولدت هم فیلممون رو هم بدن. قرار شدآخرای ماه آینده برم یکی دوتا عکس بارداری هم بگیرم چندروزی میشه که سرت اومده تو پهلوم و تا اونجا که میتونی فشار میدی مادری ١کوچولو به فکر منم باش. شبا کلا نمیتونم بخوابم آخه به هرطرف یچرخم فشار میدی احساس میکنم جات خیلی تنگه عروسکم حالا قراره شنبه ٣٠اردیبهشت برم دکتر،حتما در این باره باهاش صحبت میکنم. لحظه شم...
26 ارديبهشت 1391

روز مادر مبارک

سلام نازگل مامانی،خوبی عشقم؟ اینروزا خیلی شیطونتر شدی مدام در حال ورجه وورجه کردنی.قربونت برم مادری،یه کم آروم بگیر بزار شبا مامانی بخوابه فدات شم میدونی امروز چه روزیه؟ بله روز مادره اینقدر خوشحالم که حد نداره. آخه من به میمنت وجود شما امسال مادر شدم ولی از سال آینده که این روز کنارمی بیشتر از اینروز لذت میبرم مامانم. اما الان میخوام به مامانه خودم این روز رو تبریک بگم که 1دنیا دوسش دارم.. مامانی جونم روزت مبارک وبابت تمام محبتات و تمام کاراییکه برام کردی نکردی ازت ممنونم از طرف شیدا جونی و بابایی هم بهت تبریک میگم ودوستتتتتت دارم بعداز اونم این روز روزو به مامان بابایی تبریک میگم ازش 1دنیا تشکر میکنم به خاطر تمام زحمتها و محبت...
24 ارديبهشت 1391